عشق پریشون | ||
من و تو با هم بودیم یادش بخیر عشقمون پر از سکوت و جنون پُر دوست داشتن و خواستن و نیاز روشن و جاری عمیق و پر غرور تو یه مونس واسه قلبم می شدی من واسه چشم تو همدم می شدم اما کم کم تو چشات حسی اومد که پر از یه حس مبهم می شدم یه روزی گفتی داری حس می کنی واسه عشق من لیاقت نداری از کدوم گذشتی؟ از خودت یا من؟ وقتی خواستی روی دل پا بزاری سخت اما درد اون مقدس درد انتظاربا کلی خاطره نیستی اما من هنوز تورو می خوام مگه می شه که چشات یادم بره؟... [ جمعه 88/1/28 ] [ 3:0 عصر ] [ ویس محلوجی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |