عشق پریشون | ||
وقتی که گل در نمی یاد سواری اینور کوه و بیابون چی چیه وقتی که بارون نمی یاد ابر این همه ناودون چی چیه
حالا تو دست بی صدا دشنه ی ما شعر و غزل قصه ی مرگ عاطفه خوابای خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم خوبیه ما کاش من و تو می فهمیدیم اومدنی تقصیر این قصه ها بود تقصیر این اونا اگه شب نبودن سپیده امروز کسی حرف من و انگار نمی فهمه مرده زنده خواب و بیدار نمی فهمه کسی تنهاییمو از من نمی دزده درد ما رو درو دیوارنمی فهمه
واسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزه قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
سقوط من در خودمه سقوط من مثل منه مرگ روزای بچگی از روز به شب رسیدنه دشمنیا مصیبته سقوط ما مصیبته مرگ صدا مصیبته مصیبته حقیقته حقیقته حقیقته... [ شنبه 88/12/15 ] [ 7:28 عصر ] [ ویس محلوجی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |